کد مطلب:10127 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:533

خطبه حضرت زينب (س) در كوفه و شام
مقاله
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي



«اللهم صل علي محمد و آل محمد» بينندگان عزيز بحث را در شب رحلت حضرت زينب كبري (سلام الله عليها) مي بينند من يك مقداري راجع به حضرت زينب (سلام الله عليها) صحبت مي كنم نه يعني تاريخ حضرت زينب (سلام الله عليها) را بگويم مشكلي كه الان زنان و دختران ما دارند چيه؟ م.. م... مشكلي كه مردان ما دارند چيه؟ الان مشكل جامعه ما اين است كه زود مي بُرند، مهمترين مشكل روحي و رواني نسل امروز و مهمترين مشكل اين است كه زود قيچي مي شوند. يأس اين مهمترين مشكل چيه؟ يأس، بريدن، انزوا و گوشه گيري، ترس و خفقان. يك حادثه كوچكي براي يك خانواده رخ مي دهد، از چي شروع كند در را به هم مي زند، حداقل اش گريه مي كند، شام و نهار و صبحانه نمي خورد، مدرسه نمي رود، سركار نمي رود، از خانه همسر بيرون مي رود، زبانم لال ممكن است از خانه... برود خانه فاميل، تلفن را قطع مي كند، نامه نمي نويسد، سر يك چيز جزئي فوري قيچي مي شوند، يعني مي شكنند.

شكست ناپذيري و مقاومت

درسي كه زينب كبري (سلام الله عليها) به ما داد، هيچ چيزي او را نشكست. خيلي مهم است دو تا پسر داشت در كربلا شهيد شدند، شكسته نشد، برادرش را شهيد كردند، روبروي چشم هايش برادر ديگرش حضرت ابوالفضل (عليه السلام)، جواناني مثل علي اكبر بچه شيرخواره، هر حادثه اي كه ديد شكسته نشد جسمش شكست ها! جسم اش شكست، اينكه شكسته نشد چي؟ روحشه (روحش است) اين يعني آن، آني كه الان تمام دكترهاي روانشناس توش ماندند تمام كشورها توش ماندند، همه علما و همه اساتيد حوزه توش ماندند. همينكه افراد زود مي شكنند. حتي من را مرگم بده! چي؟ حتي بعضي زنهاي مذهبي من در مكه ديدم با چشم خودم با همين دو تا چشم خانمي را كه گفت خدايا كاش نمي آمدم مكه! من ديدم عجب! چه حادثه اي رخ داده كه اين زن شكسته شد بريد، مأيوس شد. گفتم خانم چه حادثه اي رخ داده؟ گفت من مدتي است آسانسور زدم نمي آيد پائين! يعني اينقدر لطيف شده كه ساده ترين مسئله را تحمل نمي كند.

گل پيراهنش، گل بشقابش، آن طوري كه مي خواهد نباشد، اعصابش خورد مي شود، اعصابش خورد مي شود، بخاطر اينكه مثلاً من گفتم پلوعدس اين پلوماش آورد. من گفتم پپسي اين كانادا خريد. من گفتم موكت سبز، رفته موكت قهوه اي خريده. من گفتم نمي دانم برويم خانه مادرم اين گفت برويم خانه مادرش. مادرم مادرش يعني سر ساده ترين مسئله دخترهاي تحصيل كرده، ديپلمه ها، فوق ديپلمه ها، ليسانسها، حتي بعضي از دخترهايي كه توي حوزه علميه درس مي خوانند مي بيني سر يك مسئله جزئي زندگيشان تلخ مي شود. ما طلبه داريم شكسته شده مثلاً سر يك مسئله اي حالا بنا بوده ببرنش (او را ببرند) مكه يك نمره كم آورده بنا بوده قاضي بشود توي امتحان مثلاً رأي نياورده، كانديدا شده، رأي نياورده. اصلاً مثلاً خودش را كانديدا مي كند، رأي نمي آورد ديگر از آن شهر قهر مي كند بابا شهر كه اشكالي ندارد حالا تو صد تا رأي كم آوردي، چرا از شهر مي روي بيرون. آدمهايي داريم وكيل، وزير، سفير، آخوند، كت شلواري، تحصيل كرده. مشكلي كه امروز خيلي ها بهش (به آن) گرفتار هستند اين است كه مي شكنند. زينب كبري (عليها السلام) خانم نشكن بود.

وضعيت شام در زمان معاويه

حالا من مي خواهم يك چند تا جمله بگويم اول برايتان بگويم شام كجاست، كوفه كجاست، شام پيغمبر (صلّي اللّه عليه و آله) را نديد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) را نديد از روز اول صداي اسلام را كه شنيد با سيماي معاويه ديد آخر يك وقتي مثلاً آدم يك چيزهايي را مي بيند بعد يك چيزهايي مثلاً سبزي را مي بيند بعد بهار هم مي بيند. پائيز هم مي بيند، افرادي هستند از اول كه متولد مي شوند در پائيز به دنيا مي آيند هر چه مي بينند برگ زرد است. اصلاً اسلام شام با پائيز بود يعني اسلام را در سيماي معاويه ديدند بعد هم يزيد. اين اسلام اينه و لذا يك خفقاني بود كه هر چه معاويه مي گفت كسي لب از لب تكان نمي داد. معاويه مي خواست مردم را امتحان كند گفت يك روز چهارشنبه بگوئيم مي خواهيم نماز جمعه بخوانيم ببينيم كسي جرأت مي كند بگويد امروز جمعه نيست، چهارشنبه رفتند نماز جمعه خواندند و يك نفر جرأت نكرد بگويد امروز چهارشنبه است اينقدر وحشت.

معاويه يك مشت لشكر داشت كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) به يارانش مي فرمود دوست دارم ده تاي شما را بدهم يكي از علاقمندان به معاويه را بگيرم يعني آنها علاقه شان به معاويه اينقدر بتون آرمه و سفت بود. در يك ماجراي قضاوت قاضي حكم داد كه اين شتر ماده مال فلاني است. صاحب شتر گفت بابا اين شتر ماده نيست، نر است. معاويه گفت اگر قاضي حكومت من به نر گفت ماده يا به ماده گفت نر، كسي حق ندارد بگويد چيز ديگر يعني به چهارشنبه بگويد جمعه به جمعه بگويند چهارشنبه به نر بگويند ماده به ماده بگويند نر كسي جرأت حرف زدن نداشت. حالا در يك همچين كشوري در دمشق يك زني مثل زينب كبري (عليها السلام) اين همه داغ ديده، آمده خطبه مي خواند توي خطبه اش مفصل است يك جمله اش را برايتان معنا كنم مي فرمايد كه در كوفه در شام هم يك خطبه دارد.

حمد خدا، اولين كلام زينب (س) در برابر يزيد

خطبه شام اش را برايتان معنا كنم مي گويد كه: «الحمد اللّه ربّ العالمين» اول حرفش مي گويد خدا را شكر ما وقتي شكم مان سير است مي گوئيم خدا را شكر. زينب (عليها السلام) در حال گرسنگي هم گفت خدا را شكر. در حالي كه همه سختي ها ديده، پياده و سواره از كربلا تا كوفه از كوفه تا شام ده ها روز اسارت، در به دري داغ خطر نيش همه را تحمّل كرده باز مي گويد: «الحمد للّه» اين خيلي در سه بعد صلوات مي فرستد بعد شروع مي كند مي گويد آيه قرآن مي خواند مي گويد: «ثم كان عاقبه الّذين اساؤا السواي أن كذبوا بآيات الله» اي كساني كه گناه كرديد شما كافر از دنيا خواهيد رفت، عاقبت شماها كه آمديد حسين (عليه السلام) را كشتيد بد عاقبت و همه تان كافر مي ميريد (در پايتخت ببينيد يك كسي بيايد مثلاً در رشت كه مركز برنج است در مازندران، گيلان كه مركز برنج است يك چهارپايه بگذارد توي خيابان بگويد مرگ بر برنج. در پايتخت برنج بگويد كه مرگ بر برنج، خيلي جسارت است كسي مثلاً بيايد توي مدرسه فيضيه كه مركز طلاب و روحانيون است آنجا مثلاً يك دري وري بگويد خيلي جرأت مي خواهد بچه هاي ما مرگ بر شاه مي گفتند ولي شاه تهران بود. مرگ بر شاه اهواز كسي برود توي صورت شاه به شاه نگاه بكند بگويد مرگ بر شاه، اين خيلي جگر مي خواهد اين هم ممكن است يك كسي بگويد در رود (فرار كند، نه) يك كسي سخنراني كند اين هم نه يك زن، اين هم نه يك سري همه داغ و اسارت ديده، يك زني كه اين همه ضربه ديده در مقابل حكومت اين رقمي حرف مي زند، خيلي مهم است.

كافرها با جنايتي كه كرديد برادرم را كشتيد كافر مي ميريد. آن وقت كلمه اش حمد است، دومين كلمه اش قرآن است انس زينب كبري (عليها السلام) با قرآن زينب كبري (عليها السلام) دختر فاطمه (عليها السلام) است. فاطمه زهرا (عليها السلام) در سخنراني كوتاهي كه كرد در مسجد حدوداً 54 تا آيه قرآن خواند خيلي مهمه. تسلط و انس «أظننت يا يزيد» توي كاخ يزيد توي كشور يزيد مي گويد گمان كردي «أظننت يا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الارض و آفاق السماء....» يزيد تو فكر كردي ما را كشتي ما خوار شديم؟ تو فكر كردي، تو فكر كردي، تو فكر كردي، خوب همه حرفهايش را مي زند. اللّه اكبر بعد مي آيد مي گويد كه: «لا يحسبنّ الّذين كفروا انما نملي لهم خيرا» آيه قرآن مي خواند يزيد فكر نكن دو سه روز زنده اي به نفعت است، خدا گذاشته پيمانه ات سر برود پدرت را در بياورد. فكر نكن چند روزي «أمن العدل يا بين الطلقاء» تو عادل هستي؟

تحقير دشمن، در عين اسارت به دست دشمن

يزيد اصلاً مي داني بابات كيه؟ تو بابات كسي بود كه اسير جدم شد، شما بردگاني بوديد كه پيغمبر (صلّي اللّه عليه و آله) جد من شما را آزاد كرد. تو برده هستي، تو كافر هستي، تو را خدا مهلتت داده، پيمانه ات سرد شود، بعد داغانت كند خيلي مهمه، خيلي مهمه. بعد مي فرمايد همينطور صحبت مي كند، صحبت مي كند تا آخر حرفهايش مي گويد: «اني لاستصغر قدرك» اللّه اكبر، اللّه اكبر، اللّه اكبر چه جمله اي است!! «اني» بدرستيكه من زينب (عليها السلام) «له» يعني قطعاً «استصغر» صغير مي كنم «استصغر قدرك» قدر تو پهلوي من خيلي كم است، تو بسيار پستي، يزيد پست تو پهلوي من خيلي پستي. يك زن اين همه...ها چاي كم رنگ شده، خانم قهر كرده سر يك چيزي كه گفتند برو ميني بوس، گفته ميني بوس حالا اتوبوس آوردند گفته ش... مثلاً شب ساعت 8 مي آيم شوهرش ساعت 9 آمده، قهر مي كند اين همه مشكل ديده نه مأيوس شد نه قيچي شد نه منزوي شد نه ترسيد «اني لاستصغر قدرك» يزيد من خيلي تو را پست مي شمارم «واستصغر تقريعك» خيلي تو را لايق مي دانم كه تو را بكوبم خاك توي سرت كنم «واستكبر توبيخك» من توبيخ تو را خيلي بزرگ مي دانم يعني تو استحقاق داري بزرگترين توبيخ ها را بشنوي. تو استحقاق داري بزرگترين تحقيرها را از من بشنوي. خيلي مهمه ماشاءاللّه، ما شاءاللّه. سخنراني اش طولانيه من... چون همه اينهايي كه پاي تلويزيونند حوصله هايشان يك جور نيست مردم خيلي كم حوصله شدند. هي ساندويچ مي خورند، چون حوصله پختن ندارند، اخيراً آب ميوه مي خورند ديگر حوصله جويدن هم ندارند چون يك مشت مردم خيلي كم حوصله هستند من با وزن كم حوصله ها حرف مي زنم. مفصله آخرش مي گويد: «فكد كيدك» كد يعني كيد و حليه فكد، كد كيد. هر چي نقشه داري بكار ببر مي خواهم ببينم ديگر چه مي تواني بكني. حسين (عليه السلام) را كشتي بكش. زير سم اسب كردي؟ بكن. بچه هايش را اسير كردي؟ سرهايشان را سر ني كردي؟ توي كوفه و شام ما را گرداندي «فكد كيده» كار ديگر هم اگر دستت هست بكن «و سع سعيك» هر چه سعي و تلاش و كوشش داري كم اش نگذار «و ناصب جهدك» نهايت جهد و اجتهاد و جهد و كوشش ات را بكار ببر «فواللّه لا تمحوا ذكرنا» به خدا قسم زينب (عليها السلام) و حسين (عليه السلام) از تاريخ محو نمي شوند خيلي نشكنه.

مهم ترين مشكلات جوانان، احساس ضعف در برابر مشكلات

الان اگر بگويند داروي، يعني همه روانشناسها و روانپزشكها و تمام اينهايي كه مشاوره مي دهند كه بچه ات قهر كرد، بچه ات... در كنكور رد مي شود، رد شد حالا مي گويد آيه و حديثي داريم كه مي گويد سعادت در دانشگاه است. دانشگاه توفيقه هر كه رفت الحمد للّه اما نمي شود گفت تو نرفتي دانشگاه پس بدبختي نه خير ما ميليونها آدم خوشبخت داريم كه دانشگاه نرفتند و صدها آدم هم داريم كه مدرك دانشگاهي دارند، خيلي هم خوشبخت نيستند، البته آدم هم بايد خوب درس بخواند، دانشگاه هم توفيقه. ارزش دانشگاه سرجاش. اما نه اينقدر ارزش ندارد كه اگر كسي رد شد خودش فكر كند يكي از ورشكستگان تاريخ است و پدر و مادر و بستگانش هم احساس كنند ديگر اين از گردونه خارج است نه آقا. داروين، من دو سه بار گفتم اين را، داروين در دو تا دانشكده رد شد، هم دانشكده پزشكي هم دانشكده علوم ديني، دين مسيحيت كشيش ولي خوب رفت رشته اي در رشته ديگر موفق شد. يكي از مراجع تقليد ازش (از او) پرسيدند چطور مرجع تقليد شدي گفت من چند تا منبر رفتم خراب كردم، هر چي گفتم پاي منبر مي خنديدند گفتند چطوري خنديدند؟ گفت يك بار من رفتم روي منبر بگويم صلوات بلند ختم كنيد گفتم يك بسم اللّه بلند ختم كنيد پاي منبر خنديدند هر وقت من را مي ديدند مي گفتند بسم اللّه بلند ختم كنيم؟ ديگر هيچي: يعني گاهي وقتها آدم در يك رشته شكست مي خورد بعد مي رود قم درس مي خواند مي شود مرجع تقليد، همين مرجع تقليد همان است كه توي منبر شكست خورد.

حديث داريم بازاري ها اگر در يك رشته اي شكست خورديد نگوئيد ما بدبختيم، شغل ات را عوض كن ممكن است در يك شغل ديگر بسيار خوشبخت باشي در رياضي شكست خوردي در خياطي ممكن است پيراهن عروس بدوزي ده ها هزار تومان. كسي كه در رياضي شكست خورد معنايش اين نيست كه در خياطي شكست بخورد. هر كاري دستت است بكن. زينب (عليها السلام) كيست؟ زينب (عليها السلام) داروي مشكلات نسل نو امروز زمان است. نسل ظريف، نسل ضعيف، نسل شكست پذير. زينب كبري (عليها السلام) ياد بگيريم ازش (از او) اصلاً اين فلسفه اي كه مي گويند روضه بخوانيد يعني آدم مي رود روضه مي بيند عجب چقدر اينها صبر كردند؟! چقدر اينها صبر كردند؟! «فواللّه لا تمحوا ذكرنا و لا تميت وحينا» تو وحي من را نمي تواني بميراني «و لا تدرك عملنا و لا ترحضوا عنك عارها فهل رأيك الي فند» (تو مي داني اصلاً خلي!) اللّه اكبر. يك زينب (عليها السلام) اين همه داغ ديده آمد توي كاخ به يزيد مي گويد: تو خلي «هل رأيك الي فند» مي داني رأيت سست است؟ يعني تصميم هايت آبكيه! «و ايامك الي عدد» مي داني ايام حكومتت چند عدد، چند روزي بيشتر نيست «و جمعك الي بدد» مي داني اين جاويد شاه، جاويد شاه دو سه روز ديگر پراكنده مي شوند صدام ديدي پوك شد، شاه ديد پوك شد مي داني كه هر چه زور داشته باشي اينهايي كه بله قربان گو هستند پخش مي شوند؟ خطر رها مي كند «هل رأيك الي فند» حالا عبارتش را... ريتم داردها! اصلاً موسيقي دارد ببينيد جملاتش را «هل رأيك الي فند ايامك الي عدد جمعك الي بدد» عدد، فند، بلد ريتم دارد سخنراني ريتم دارد «اذا الشمس كورت، اذا النجوم انكدرت و اذا البحار عشرت و اذا البحار سجرت و اذا... العشار عطلت و اذا المؤدهُ سئلت بأي ذنب قتلت» ريتم دارد. «قل هو اللّه احد، صمد، يلد، يولد» ريتم دارد. «ربّ العالمين، الرّحمن الرّحيم، مالك يوم الدّين، نستعين، مستقيم، ضالّين» قرآن آهنگ دارد حالا «والحمداللّه» خدا را شكر چرا؟ «ختم اوّلنا بالسعادة» اول كار ما سعادت است «و آخرنا الشهادة» اول شهادت، آخر شهادت. مي داني يزيد كي هستي؟ «ألا لعنة الله علي الظالمين» الا يعني آگاه باش. لعنت خدا بر تو. زينب كبري (عليها السلام) نشكنه. اين جرأت زينب (عليها السلام) در كجا؟ شام يا كوفه، شام.

سخنراني حضرت زينب (س) در برابر كوفيان بي وفا

اما زينب كبري (عليها السلام) يك سخنراني هم كوفه كرد. دو سه كلمه هم از كوفه برايتان بگويم. صلواتي بفرستيد «اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد» باز در كوفه فرمود: «الحمد الله» خدا را شكر. فكر نكنيد كه حالا كه در كربلا آن حادثه را رخ داديد من شكسته شدم باز هم خدا را شكر. اميرالمؤمنين (عليه السلام) شب جمعه توي دعاي كميل مي گويد: «صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك» عذابم هم بكني طوري نيست اما دلتنگ تو مي شوم مثل يك مادري كه پا مي شود مي رود يك شهرستاني، استاني ديگر بچه اش را در دانشگاه يا پادگان ببيند بعد مثلاً توي پادگان يا دانشگاه مي گويند امروز بچه ها رفتند اردو يا مرخصي. اين مادره مي گويد ببين اين همه گرما، سرما مشكلات طوري نيست اما حالا آمديم در پادگان در دانشگاه بچه مان نيست. مي گويد: «صبرت علي عذابك» عذابي كه توي سفر كشيدم صبر مي كنم «فكيف اصبر علي فراقك» حيفش كه بچه ام را نديدم. اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي گويد توي جهنم مي خواهي بسوزاني بسوزانيد، آتش جهنم را تحمّل مي كنم اما باز هم دوستت دارم اين معرفت را ما كه نمي فهميم. يعني بزرگهاي ما هم نمي فهمند خود ز..ر.. هم.. يعني چه؟ «الحمداللّه» بعد مي گويد: اما يا «يا اهل الكوفه» مردم كوفه «يا اهل الخطل و القدر و الحزل» باز ريتم دارد «خطل، قدر، حزل» اي كلك بازها، حقه بازها. خيلي است ها! يك زن اسير توي خيابان به قاتلين برادرش كه هنوز شمشيرهاشان خون ازش (از آن) مي چكد مي گويد منافق، دروغگو، خيلي مهمه، خيلي مهمه. مي دانيد مثل شما مثل كيست؟ «انما مثلكم كمثل التي نقضت غزلها من بعد قوة انكاسا» يك زني بود پنبه ها را پشم ها را نخ مي كرد بعد دو مرتبه نخ ها را مي ريسيد برمي گرداند پنبه مي كرد. مي گويد مثل شما مثل همان هستيد يعني آنچه بافته بوديد خراب كرديد «تتخذون ايماناً دخلت» آيه قرآن است شما قسم هايتان را سپر براي كلك و حقه بازي قرار داديد. هي شروع مي كند آي چه چيزهايي مي گويد! «اتبكون» آن وقت كوفه گريه كردند كه اِه!! راست مي گويد ما رفتيم حسين (عليه السلام) را كشتيم! چه غلطي كرديم. فرمود حالا گريه مي كنيد: «اتبكون» حالا گريه مي كنيد «عجل» بله گريه كنيد «والله فبكوا» بايد تا آخر عمر گريه كنيد «فانّكم احرياء بالبكاء» هيچكس سزاوارتر از گريه از شما نيست «فبكوا كثيراً» گريه كنيد بعد شروع مي كند صحبت كردن همينطور «أفعجبتمام تمطر السماء دما» اگر از آسمان خون ببارد تعجب نكنيد مي دانيد چه كرديد؟ «و العذاب الاخرة اخزي» غذاب آخرت خيلي رسوايي اش بيشتره در كمين شماست «أتريدون ويلكم» خاك توي سرتان كند فهميديد چه كرديد «رأي كبدٍ لمحمد» مي دانيد جگر گوشه پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را قطعه قطعه كرديد مي دانيد چه كرديد؟ «أي دم له سفكت» مي دانيد چه خوني را ريختيد «لقد شيئاً ادّاتكاد السماوات يتطرف..» آسمانها اگر تكه تكه بشود حق دارد، زمين اگر تكه تكه بشود حق دارد، كوه ها اگر قطعه قطعه بشود حق دارد. اللّه اكبر «لقد جئتم شيئاً ادّا تماد السماوات يتفطرن منه و تنشق الارض و اتخذه الجبال» شروع كرده چه خطبه اي. خلاصه اش جمع كنم حوصله همه اينهايي كه پاي تلويزيون هستند نمي رسد.

همسر فرعون الگوي مقاومت در برابر طاغوتها

زينب كبري (عليها السلام) زني بود نشكن همه مردان تاريخ بايد از اين زن عبرت بگيرند، حالا شما نگو دختر فاطمه (عليها السلام) بود. ما زن نشكن ديگر هم داريم، يك زن نشكن ديگر هم بگويم كه خدا توي قرآن گفته همه مردها امام تان اين خانم است. مگر زن مي تواند امام بشود؟ بله زن مي تواند الگو بشود يعني زن مي تواند به جايي برسد كه خدا به تمام مردان تاريخ بگويد از اين خانم ياد بگيريد. خانم كيه؟ خانم عربي اش را مي نويسم شما معنا كنيد «ضرب» يعني چه؟ «ضرب اللّه مثلاً» خداوند يك مثل زده، خدا يك نمونه مي خواهد نقل كند يك نمونه، يك مثل خدا نقل كرده «للّذين» يعني چه؟ «للّذين آمنوا امراة فرعون» خدا يك مثل زده براي كي مثل زده. يك نمونه نقل كرده براي «الّذين آمنوا» گفته نگفته «الّتي» الّتي، الاتي يعني خانم ها «الّذين» يعني مردها «الّذي» يعني مرد. «الّتي» يعني خانم. «الّذين» يعني مردها. «الاتي» يعني زنها. نمي گويد: «للّاتي» مي گويد: «للّذين آمنوا» يعني همه مردهاي با ايمان اگر خواستند آدم حسابي بشوند از اين خانم ياد بگيرند، آن ديگر دختر فاطمه (عليها السلام) نبود. خوب زن فرعون چي بود؟

زن فرعون طلا ديد جذب نشد، كاخ ديد جذب نشد حتي به ش... مي گفت خدايا من را از اين كاخ و باغ و طلا نجات بده. «نجني». اينكه مي گويم آيه قرآن است «نجني» يعني نجات بده «من فرعون» خدايا من را از فرعون نجات بده، كجا مي خواهي بروي؟ «ربّ» خدا «ابن لي» بنا كن براي من «بيتاً في الجنة» من بهشت مي خواهم، كاخ فرعون نمي خواهم همه مردم فرعون را كه ادعاي خدايي و ربوبيت مي كرد مي پرستيدند اما زنش قبول نداشت مي گويد اين زن، زن نمونه است. زنده باد زني كه كاخ و باغ و ج... جذبش نكند. زنده باد زني كه مصيبت و مشكلات خوردش نكند. زينب (عليها السلام) را ما بيشتر به اينكه در كربلا مصيبت ديد بعنوان يك زن داغديده حساب مي كنيم، شما هيچ مي دانيد دانشمنده؟

برايتان بگويم يك قصه بعد از شهادت امام حسين (عليه السلام). هيچكس رابطه با امام نداشت چون امام حسين (عليه السلام) را كشتند، بدنش را زير سم اسب، سكوت يك چند تا شيعه بودند اينها وقتي مي خواستند سؤال كنند، اينها مي ترسيدند بروند سراغ امام زين العابدين (عليه السلام)، مي رفتند خانه حضرت زينب (عليها السلام). زينب كبري (عليها السلام) علوم امام سجّاد (عليه السلام) را مي گرفت به خانم ها مي داد، خانم ها به مردهايشان مي گفتند خط امامت در يك مدتي كه رابطه با امام سجاد (عليه السلام) ممنوع بود رابطه بين علوم آسماني و مردم حضرت زينب (عليها السلام) بود اين نقش علمي دادگاش. عبادت زينب (عليها السلام) را برايتان بگويم كارش به جايي رسيده بود كه امام حسين (عليه السلام) به زينب (عليها السلام) مي گفت توي نماز شب به من دعا كن. خيلي است ها! امام معصوم مثل امام حسين (عليه السلام) به زينب (عليها السلام) مي گويد توي نماز شب به من دعا كن «لا تنسني» فراموش نكن من را در نماز شب ات.

يك چيزي هم براي شوهر زينب (عليها السلام) بگويم. زينب كبري (عليها السلام) كه دو تا بچه هايش در كربلا شهيد شدند، آمدند مدينه بعد از اسارت كوفه و شام يك جلسه فاتحه گرفتند مردم كه مي آمدند شوهر زينب (عليها السلام)، شوهرش عبداللّه بود اسمش عبداللّه بود. لب در كه مي گفتند تسليت مي گفتند آقا نمي رفت جبهه بچه ات... الان هستند بعضي ها متلك مي گويند به جانبازها. نمي رفتي جبهه، چرا رفتي جبهه تا جانباز شدي. چرا مثلاً شوهرت يا بچه ات را فرستادي جبهه كه حالا خانواده شهيد بشوي، يك نيشي زدند به شوهر حضرت زينب (عليها السلام) كه چرا بچه ها رفتند همراه مادرشان كربلا و شهيد شدند، حالا اگر بود الان فوق ليساني بود، يك جايي هم استخدام شده بود، حقوق هم داشت، خانه و ماشين و زندگي و تلفن... حالا بچه ات روي ويلچر نشست نبايد برود تا اين افراد وارد شدند توي جلسه فاتحه متلك گفتند به خانواده شهيد كه پسر تو نبايد برود جبهه عبداللّه چنان برخورد كرد كه اين آقايي كه آمده بود فاتحه بخواند از مجلس عزا بيرونش كرد (يعني اين هم پايداري و مردي كه اصلاً قرارداد اين بود كه من زن تو مي شوم به شرطي كه مرا از امام حسين (عليه السلام) جدا نكني يك سري جاها اين رقمي است. اميدوارم كه دختران ما، زنان ما با حوادث نشكنند. اين حوادث براي همه بوده، براي همه بوده فقر براي همه بوده، مصيبت براي همه بود منتهي ما گاهي وقتها امروز زندگي طرف را مي بينيم فوري عكس برمي داريم شما چرا عكس برمي داريد. عكس كه برمي داري نم... از عكسها نمي شود قضاوت كرد شما ممكن است عكس من را ببينيد در حال خنده تا مي روم بخندم فوري عكس مي گيريي. مي گويي ببين قرائتي را ديدي روز عاشورا داشت مي خنديد بابا من قبلش كلي روضه رفتم، گريه كردم حالا هم يك چيزي ديدم خنده ام گرفت اين آقايي كه مي بينيد سوار اين ماشين است ها! شما اگر بدبختي هايش را برايت بگويد مي گويي آدم سوار الاغ بشود بهتر از اين است كه اين همه غصه داشته باشد از زندگي مردم فيلم برداريد نه عكس فهميديد چي مي گويم؟ عكس يعني در يك لحظه خوش عكس بر مي داريد آن وقت همه اش فكر مي كنيد ايشان دائماً (بگوئيد) خوشه (خوش است) اما اگر گريه هايش را ديده باشي بدبختي هايش را ديده يعني اگر نان و كبابش را عكس گرفتي، نان خالي اش را هم عكس بگير، پهلوي هم بگذار و الا ممكن است شما ببينيد كه بنده فرض كنيد زير يك درخت نشسته ام و مي گويم و مي خندم بگويي اين شيخه! اين هم جمهوري اسلامي ببينيد آخونده چه جوري دارد مي خندد خوشه!! بابا بيا از من بپرس توي اين يك ماه چند ساعت تفريح كردي توي اين يك ماه هفت ساعت تفريح كردم اين الان توي ساعت هفتم رسيدي عكس گرفتي از زندگي مردم هر كه مي خواهد باشد تمام را حساب كنيد، اشكش را با خنده اش كارش و اينها را حساب كنيد.

قضاوتها، قضاوت جمعي باشد زود با يك برخورد قضاوت نكنيد. ما 12 تا امام داريم هر كدام يك جوري بودند ما تمام دوازده تا برايمان الگو است. امام حسن (عليه السلام) يك شيوه زندگي داشت امام حسين (عليه السلام) يك شيوه اين امامان ما شيوه هاش فرق مي كند چون هر كدام در يك شرايطي در يك حكومتي با يك مردمي بودند. يك وقت مردم مريض اند. مرض جهل نمي دانند، يك وقت نه مي دانند جرأت نمي كنند مرضشان مرض ترس است، براي مرض ترس يك نسخه بايد داد براي مرض جهل يك نسخه بايد داد عين لباسي كه آدم تابستان يك لباسي مي پوشد، زمستان يك لباس. شرائط امامت ها فرق مي كند و لذا كل اين دو قرن و خورده اي كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) تا امام زمان (عجّل الله تعالي فرجه الشريف) هست اين 200 سال با هم مجموعاً يك زندگي كامل اند يعني هر زماني زندگي ما با يكي از اين قطعات شباهت دارد يكبار زمان حسيني است يكبار زمان حسني است يكبار زمان جعفري است، يكبار زمان باقريه، يكبار زمان حسيني است، يكبار زمان رضوي است (عليهم السلام) زمان امام رضا (عليه السلام) بحث توي مد بحث مباحثه با چي... به قول چيز مي گويند گفتگوي تمدنها امام رضا (عليه السلام) مي نشست تمام سران كشورها و س... سران اديان مي آمدند حرف مي زدند و امام رضا (عليه السلام) بحث مي كرد و ثابت مي كرد كه من منطقم و استدلالم از همه شما... يعني يكوقت زمان، زمان بحث است چرا؟ براي اينكه مأمون الرشيد توي تمام بني اميه و بني عباس باسوادترين آدمها به هارون الرشيد... مأمون الرشيد بود. خيلي آدم علم دوستي بود حالا يا واقعي يا منافقانه، همه اش جلسات دانشمندان راه مي انداخت و توي جلسه دانشمندان امام رضا (عليه السلام) بايد از آن پوست پرتغال آن مربا را درست كند، مرباي گفتگو كه معلوم بشود استدلال... يك وقت مثل امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) است كه رژيم بني اميه سقوط كرده، رژيم بني عباس هنوز پا نگرفته، يك مدتي فراغت دارند حوزه علميه راه انداختند، هر زماني يك شرائطي دارد خوشا بحال كسي كه زندگي اش را از مرجع تقليد بپرسد كه الان وظيفه ما چيست؟ شرائط هم ما نمي توانيم تشخيص بدهيم بايد كسي تشخيص بدهد كه هوي و هوس نداشته باشد يك 50، 60 سالي هم توي علم و تقوا خيس خورده باشد عادل باشد، مرجع تقليد باشد هوس هم نداشته باشد آن وقت بگوئيم آقا الان در اين زمان وظيفه ما چيست؟ اگر در اختيار خودمان باشيم قاطي پاتي مي كنيم يك جايي كه بايد عصباني باشيم، يك جايي كه بايد موضع بگيريم، يك جايي كه بايد شل بگيريم، يك جايي كه بايد سفت بگيريم، قاطي مي كنيم به همين خاطر گفته اند، حوادث واقعه را بايد تقليد كرد كه آقا در اين شرائط وظيفه شرعي ما چيه؟

خدايا! تو را به آبروي زينبي (عليها السلام) كه نشكست، هيچ حادثه اي او را نشكست، ايماني به ما بده كه هيچ حادثه تلخ و شيريني ما را نشكند (الهي آمين).

افرادي كه گرفتار منزوي شدند اي... انشاء الله بحث امشبم براي اينهايي كه قهر كردند رفتند خانه پدرشان، رفتند خانه برادرشان سرچيزهايي جزئي شكسته شدند، زشت است يك زن مثل زينب (عليها السلام) اين همه حادثه نمي شكند، يك زن سر... يك مرد، سر يك چيز جزئي زندگي اش را به هم مي پاشاند. سر يك كلمه، سر يك چيز جزئي زندگي اش متلاشي مي شود. خدايا از آن روحيه هاي زينب كبري (عليها السلام) كه هيچ حادثه اي او را نشكست، آن روحيه ها را به مرد و زن ما مرحمت بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»